صهیونیسم ادبی - سیاسی
پیش از تولد صهیونیسم سیاسی، صهیونیسم ادبی پدید آمد و نخستین جرقههای سیاسی کردن دین یهود را برافروخت. به دیگر سخن، صهیونیسم، نخست در عرصه زبان، گفتار و اندیشه و آنگاه در عرصه سیاست قد برافراشت. در این روند، صهیونیسم ادبی، زبان عبری را به خدمت گرفت و در گسترش آن کوشید و یهودیان عبری زبان را تشویق کرد و پاداش داد. به دنبال این تلاش چند صد ساله، زبان عبری که به گفته بنگوریون، یک زبان ناگویا بود و در قلبها میزیست و به نماز، شعر و ادبیات مذهبی اختصاص داشت، به جایگاهی دست یافت که دیگر تنها زبان زمان گذشته نبود، بلکه زبان آینده، زبان رستاخیز و زبانی بود که میتوانست یهودیان را به عنوان یک ملت یگانه در زیر بیرق خویش گرد آورد.
در عرصه قلم، اندیشه، هنر، داستان، رمان و نمایشهای بسیاری پدید آمد که به ایفای نقش در تولد صهیونیسم پرداختند که در بین آنها اشعار مذهبی بن هاله وی (متوفای 519 شمسی(1140 میلادی) به سود مقاصد صهیونیستی به کار رفت. کتاب «تلمود» (نگارش 1129 شمسی(1750 میلادی) اندیشه بازگشت به ارض موعود را رواج داد. بنجامین دیزرائیلی (benjamin disraeli) در رُمان «دیوید آلروی» (تألیف 1212 شمسی(1833 میلادی) شکلی از نژادپرستی افراطی یهودی را به تصویر کشید. زیگموند فروید (متولد 1235 شمسی(1856میلادی) بر لزوم اجرای تربیت صهیونیستی تأکید ورزید. جورج الیوت (georg eliot)در رمان «دانیل دروندا» (تدوین 1255 شمسی(1876میلادی) که مهمترین سند ادبی صهیونیسم به شمار میرود، ناممکن بودن ادغام یهودیان در تمدنهای دیگر را گوشزد کرد. افزون بر این تلاشها، نگارش «دایرةالمعارف صهیونیسم و اسرائیل» (تألیف 1259شمسی(1880میلادی) به سهم خویش، زمینهساز صدور اعلامیه بالفور گردید که آن نیز، از زمینه های اساسی تأسیس اسرائیل به شمار می رود.
برخی از افسانه ها نیز در پدید آوردن صهیونیسم دخیل بوده اند. مهمترین این افسانه ها، افسانه «یهودی سرگردان» یا یهودی دورهگرد است. این افسانه برای نمایاندن زندگی سراسر آمیخته با رنج ، محنت ،سرگردانی و بی پناهی یهودیان به کار رفت و به تدریج زمینه ذهنی ضرورت تلاش برای رهایی یهودیان صهیونیست را در اواخر قرن دوازدهم شمسی(نوزدهم میلادی) فراهم آورد.
ادبیات صهیونیستی، تنها به ترسیم چهره یهودی یا یهودیان ناراضی نپرداخته، بلکه کوشیده است چهرهای نیک و انسانی از یهودیان به دست دهد تا آنان راه کسب امتیازات اجتماعی بیشتری را بازیابند و آن را برای ظهور صهیونیسم به کار گیرند. در مجموع، ادبیات صهیونیستی کوشیده است، تا با رواج همبستگی یهودیان جهان، مبارزه با تبلیغات ضد صهیونیستی، رنج و ستمدیدگی یهودیت را به تصویر کشد و به پندار خود، وحشیگری اعراب علیه یهودیان را نمایان سازد و به ترویج اندیشه برتری قوم یهود بپردازد.
دنیا بازیچه سیاست یهود
صهیونیسم به عنوان یک ایدئولوژی، فعالیتهای سیاسی و تروریستی شبکه بینالمللی بزرگ یهود را رهبری می کند و این مکتب زمانی در صحنه جهانی حضور یافت که کاپیتالیسم غربی راه گذار به مرحله امپریالیسم را بر خود هموار مینمود. صهیونیسم از همان اوان تشکیل با محافل قدرتهای امپریالیستی همبستگی کامل داشت، البته در تکامل اسرائیل و سلطه صهیونیسم آمریکائیان ناخواسته بیش از کشورهای دیگر، مؤثر بوده اند. در سال 1917 صهیونیستهای آمریکایی با بهرهگیری از روابط خود با حکومت واشنگتن نقش بسیار مؤثری را در تصویب اعلامیه «بالفور» بازی کردند و در سال 1922 کنگره امریکا قطعنامه «لاج - فیش» را که تاییدی بر اعلامیه فوق بود به تصویب رساند و با شروع اولین اقدامات سیاسی در فلسطین صهیونیستهای امریکایی مدعی رهبری صهیونیسم بینالمللی شدند. طی دهه 1930 صهیونیستها با بهره گیری فراوان از تهدید فاشیسم در اروپا دامنه تبلیغات خود را گسترش دادند و جالب این که برای تبلیغ علیه نازیها به همان شیوه نازیسم متوسل شدند. در کتاب «پرونده اسرائیل و صهیونیسم سیاسی» به طرز شگفت آوری شباهت این دو ایده مورد تشریح قرار گرفته است. این کتاب آثار هرتزل و هیتلر را در «دولت یهود» و «نبردمن» ورق میزند و از «نژاد برتر»، «اسرائیل بزرگ»، «آلمان بزرگ»، «حق تاریخی»، «فضای کامل زیست» سخن میگوید. در سال 1948 رؤسای سیاسی امریکا به این نتیجه رسیدند که استراتژی صهیونیستها این است که امریکا را در رشته عملیاتی که همواره گستردهتر و ژرفتر میشود درگیر کنند تا به تمام اهدافشان دست یابند، این سند اهداف صهیونیستها را چنین برمیشمارد:
1- برقراری حاکمیت یهودیان بر بخشی از فلسطین. 2- جلب موافقت قدرتهای بزرگ با مهاجرت نامحدود یهودیان به اسرائیل. 3- گسترش حاکمیت یهودیان بر سراسر فلسطین. 4- گسترش حاکمیت یهودیان بر اردن و بخشهایی از لبنان و سوریه. 5- برقراری سرکردگی نظامی و اقتصادی یهودیان بر سراسر خاورمیانه.
در این سند هم چنین اضافه شده که تمام مراحل این برنامه برای رهبران متعصب یهود به یک اندازه مقدس است. رهبران آژانس یهود که اکنون مهمترین گروه یهودی است به طور خصوصی نزد مقامات امریکا به وجود چنین برنامهای اعتراف کرده اند. اما در مورد ریشه های فکری و روانی اشغال فلسطین باید گفت موضوعی که بیش از هر چیز دیگری رهبران متعصب صهیونیسم را آزار میدهد ذوب شدن یهودیان در میان ملل و اقوام دیگر و رنگ باختن هویت یهودی آنان بود. با این نگرش، صهیونیستها در درجه اول به مسئله نژادپرستی و حتی برتری نژادی هیتلری اهمیت میدهند و پیرو این اندیشه نژادی نازیها که به «پاکی خون» اعتقاد دارند هستند، این مشکل نیز برطرف نمیگردد مگر به جمعآوری یهودیان از سراسر جهان و انتقال آنان به سرزمینی متعلق به خودشان. در راستای تحقق این هدف، متفکرین صهیونیسم، کشورها و سرزمینهای مختلفی از دنیا را برای اشغال کاندیدا کردند ولی نهایتا سرزمین مظلوم فلسطین را به دلایل متعددی مناسبترین محل تشخیص دادند چرا که :
1- وجود بیت المقدس در فلسطین میتوانست پشتوانه مذهبی بسیار خوبی را برای یهودیت فراهم آورد و از لحاظ افکار بین المللی دستیابی یهودیان را به فلسطین به عنوان سرزمین موعود یهود، تا حدی توجیه نماید. 2- سرزمین فلسطین از لحاظ استراتژیکی از اهمیت خارقالعادهای برخوردار است، آنچنان که نیم نگاهی به نقشه جغرافیایی این کشور، مطلب فوق را تصدیق مینماید. 3- عدم ثبات حکومت مرکزی فلسطین نیز موقعیت بسیار مناسبی را برای ارتش سر تا پا مسلح اسرائیل فراهم می آورد تا به راحتی آن را مورد تاخت و تاز قرار دهند.
پس از تعیین مکان نوبت به اجرای سیاستهایی رسید که در نتیجه اجرای آنها یهودیان کشورهای مختلف در محل زندگی خود احساس ناامنی کنند تصمیم به مهاجرت به اسرائیل میگرفتند. شیوه های تشویق مهاجرت به اسرائیل نیز متفاوت بود از تبلیغ سرزمین موعود در بیت المقدس گرفته تا وعده زندگی و رفاه اقتصادی بالاتر و نهایتا بمب گذاری در محل زندگی یهودیان کشورهایی که حاضر به مهاجرت نمی شدند. به عنوان مثال در سال 1950 عملیات تروریستی اسرائیل در بغداد آغاز شد، زیرا یهودیان عراقی از نام نویسی در لیستهای مهاجرت به فلسطین اشغالی خودداری کردند. سرویسهای مخفی اسرائیل با بمبگذاری در محل سکونت آنان یهودیان عراقی را متقاعد ساختند که در معرض خطر هستند، اما هدف صهیونیسم در واقع نجات یهودیان نیست، بلکه آرمان بزرگ او، ایجاد یک حرکت قوی سیاسی در فلسطین است، جنایات اخیر اسرائیل در فلسطین نیز یکی از حلقههای متصل زنجیر حاکمیت صهیونیسم است که در صورت بلندتر شدن گلوی کشورهایی چون سوریه و نیز اردن را نیز خواهد فشرد.
حکومت اقتصادی صهیونیسم بر آمریکا و دنیا
در حالی که یهودیان فقط 5/1 درصد جمعیت فعلی امریکا را تشکیل میدهند، اما حدود 49 درصد کل سرمایههای شرکتهای بزرگ امریکایی را در اختیار دارند. آنان بیش از هر گروه دیگری در آمریکا دارای سازماندهی و تشکیلات هستند به نحوی که دارای نفوذ گستردهای در پشتیبانی مالی کاندیداهای ریاست جمهوری آمریکا میباشند، البته مهمترین جنبه کمک یهودیان به کاندیداها نه جنبه مالی آن بلکه همکاری عملیشان است، یهودیان مبارزات انتخاباتی را رهبری میکنند، نطقها را مینویسند، برنامههای تبلیغاتی تلویزیونی را تهیه میکنند و در مورد سیاست مبارزاتی کاندیداها تصمیم میگیرند. نتیجه آنکه میبینیم دو نامزد ریاست جمهوری (نیکسون و کندی) چنان با دقت خواستهای صهیونیستها را مورد توجه قرار دادند و چنان قولهایی به آنان میدادند که گاهی این احساس به وجود میآمد که اینان بیشتر خواستار به دست آوردن مقام ریاست جمهوری اسرائیل هستند تا آمریکا.
صهیونیسم طلایه دار تهاجم فرهنگی در جهان
جریان تهاجم فرهنگی دنیا امروز در دست صهیونیسم بین الملل قرار دارد. در زمینه مطبوعات 70 درصد رسانههای گروهی غرب در اختیار بانکداران صهیونیست است و هفت نفری که در رأس سه بنگاه عظیم خبری - تصویری آمریکا (c.b.s - a.b.c - n.b. c) قرار دارند و تمام اخبار روزانه امریکا و جهان را به اطلاع مردم می رسانند همگی صهیونیست هستند. 33 نفر از کسانی که رسانههای جهان را در انحصار دارند، از سرشناسترین صهیونیستهای جهان هستند. در ایالات متحده مردی صهیونیست و میلیاردر با نام «روبرت مردوخ» زندگی میکند که به تنهایی در هر روز 3 میلیون روزنامه و در هر هفته 4 میلیون مجله و هفته نامه منتشر مینماید. در بعد علمی تحقیقاتی نیز به گفته استاد شهید مرتضی مطهری(ره) 90 درصد از بزرگترین اسلام شناسان دنیا را دانشمندان یهودی تشکیل میدهند. آنان نه تنها در مورد اسلامشناسی فعالیتهای بسیاری کردهاند بلکه در زمینه هنر، ادبیات، روانشناسی، جامعه شناسی، سیاست صنایع اتمی، ژنتیک و سایر رشته های حساس و حیاتی علوم نیز دارای تحقیقات گستردهای هستند و از رهگذر این تحقیقات، رؤیای سیادت و سروری بر جهان را در سر میپرورانند. در بعد هنر نیز در زمینههای مختلفی چون موسیقی، نقاشی، مجسمهسازی و سینما سرمایه گذاری کرده اند. از میان هنرهای نامبرده هنر هفتم به دلیل فراگیریاش به طرز عجیبی مورد توجه صهیونیستها قرار گرفته است تا از این طریق بتوانند آرمانهای ظالمانه خود را بر فکر و روح و احساسات ملل جهان سوم و پیشرفته تزریق نمایند، دلیل این مدعا، آنکه که کمپانیهای معروف فیلمسازی توسط یهودیان اداره میگردد و بخش عمدهای از تولیدات هالیوود زیر نظر آنان انجام میگیرد که این تولیدات 80 درصد نیاز مردم جهان را برطرف می نماید. از آنجا که مذهب برای عموم انسانها جاذبه های خاصی دارد این کمپانی های بزرگ یهودی با استفاده از این حربه دست به ساختن فیلمهایی چون ده فرمان و حضرت مسیح(ع) زدهاند. از سوی دیگر با ارائه فیلمهایی از کورههای آدمسوزی یهودیان در جنگ جهانی دوم توسط آلمانها، سعی بر این دارند تا در مقابل دیدگان مردم جهان خود را مظلوم جلوه دهند و در تجاوز به فلسطین محق بدانند. مجسمه طلایی جایزه اسکار، در مسابقات جهانی انتخاب فیلم برتر، یادآور مجسمه های طلایی قوم بنی اسرائیل است. حسن ختام این مقال را سخنی زیبا از امام راحل(ره) قرار می دهیم: «ما مسلمانان خار چشم صهیونیسم هستیم و از این خوشبختی که خداوند به ما عطا فرموده است خوشحالیم، اسرائیل غدهای سرطانی است و باید از میان برداشته شود.»
فلسطین و انتفاضه در نگاه ایرانیان
بیش از یک قرن افکار عمومی جهان از جمله ایران با پدیده شوم «صهیونیسم» رو به رو است. از دیر باز خطر اسرائیل و لزوم حمایت از فلسطین را فریاد کردهاند. آیتالله سید ابوالقاسم کاشانی، رهبر مبارزات مردم ایران در همان هفتههای آغازین اعلام تأسیس دولت یهود در سرزمین فلسطین در خرداد 1327 هجری شمسی در یکی از اجتماعات بزرگ در تهران به مردم میگوید:
«تمام مردم ممالک اسلامی باید هر یک به نوبه خود از کمک مالی و جانبی نسبت به مردم بیپناه فلسطین از همدردی دریغ ننموده و فداکاری نمایند. تمام ممالک اسلامی دنیا وطن ماست و ما نیز با تمام قوا جاناً و مالاً به سهم خود باید از آنها حمایت کنیم...».
با ورود حضرت امام خمینی(ره) در صحنه مبارزه در دهه 1340 در کنار اعلام حمایت از مردم مظلوم فلسطین، خطر اسرائیل و صهیونیسم نیز برای جهان اسلامی مطرح میشود:
«...این جانب حسب وظیفه شرعیه، به ملت ایران و مسلمین جهان اعلام خطر میکنم: قرآن کریم و اسلام در معرض خطر است. استقلال مملکت و اقتصاد آن در معرض قبضه صهیونیستهاست.»
استاد شهید مرتضی مطهری در سخنرانی خود در سال 1349 در ارتباط مسئله فلسطین میگوید:
«اگر پیغمبر اسلام زنده بود، امروز چه میکرد، درباره چه مسئلهای میاندیشید به والله و بالله قسم میخورم که پیغمبر اکرم(ص) در قبر مقدسش امروز از یهود میلرزد... والله قضیهای که دل پیغمبر اکرم(ص) را خون کرده است این قضیه (اشغال فلسطین) است.... اگر حسینبن علی بود میگفت: اگر میخواهی برای من عزاداری کنی! برای من سینه و زنجیر بزنی شعار امروز تو باید فلسطین باشد».
با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران از جنبههای مختلف به مبارزات ضد صهیونیستی مسلمانان شدت بخشیده شد و روند مبارزه فلسطینیها را دگرگون ساخت. رژیم شاه یک متحد نیرومند غرب و اسرائیل در منطقه حساس خاورمیانه به شمار میآمد. ایران در زمان شاه بازار واردات انبوه کالاها و محصولات اسرائیلی بود که اقتصاد رژیم اشغالگر را رونق میبخشید و از سوی دیگر شاه با صدور و تأمین نفت مورد نیاز اسرائیل به کمک این رژیم میشتافت و نفت ایران در مجموعه اقتصاد و صنایع اسرائیل تبدیل به گلوله و سلاحی میشد که برسینه فلسطینیان مینشست. ایران پایگاهی برای عملیات جاسوسی اسرائیل و کنترل اعراب منطقه شده بود. افشای روابط پنهان و آشکار شاه با اسرائیل و مخالفت با کمکهای بیدریغ رژیم شاه به دشمن مشترک مسلمانان یکی از انگیزههای قیام امام خمینی(ره) را تشکیل میداد:
«یکی از جهاتی که ما را در مقابل شاه قرار داده است کمک او به اسرائیل است...».
سرنگونی شاه و حاکمیت نظام اسلامی در ایران نخستین ضربه مهلکی بود که اهداف توسعهطلبانه صهیونیستها را بهطور جدی به مخاطره افکند و تحمیل 8 سال جنگ علیه ایران برای جلوگیری از تحقق شعار «امروز ایران, فردا فلسطین» بود و امام خمینی در این باره میفرماید:
«... آنچه که موجب تأسف بسیار است آن است که ابرقدرتها به ویژه آمریکا با فریب صدام, با هجوم به کشور ما, دولت مقتدر ایران را سرگرم دفاع از کشور خود نمود تا مجال به اسرائیل غاصب تبهکار دهد تا به نقشه شوم خود که تشکیل اسرائیل بزرگ که از نیل تا فرات است اقدام نماید...»
نگاه حضرت امام خمینی درباره فلسطین یک نگاه استراتژیک بوده و همواره برای مقابله با اسرائیل راهکارهایی ارائه کردهاند:
لزوم استفاده از حربه نفت علیه آمریکا و اسرائیل, آزادی فلسطین در گرو بازیابی هویت اسلامی, افشای مکرر نقشه اسرائیل, تفکیک یهود از صهیونیسم, اتحاد امت اسلام راه نجات فلسطین, بهرهگیری از فرصتها و قابلیتهای جهان اسلام و اعلام آخرین جمعه ماه مبارک رمضان به عنوان«روز جهانی قدس».
امام خمینی (ره) معمار و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران روز قدس را «روز مقابله مستضعفین با مستکبرین», «مقدمه حزب مستضعفین» و «روز رسول اکرم (ص)» نیز نامیدهاند و این اقدام دستاوردهای بزرگی به همراه داشت که اهم برکات آن عبارتست از:
1- نگاه ویژه انقلاب اسلامی به جهان اسلام: انقلاب اسلامی به رغم تلاشهای بسیاری که فتنهگران و خناسان داشتند تا آن را یک انقلاب ایرانی در برابر مسئله اسلامی قرار دهند نه تنها موفق نشدند بلکه با اعلام روز جهانی قدس از سوی حضرت امام خمینی(ره) جهان اسلام متوجه شد که جمهوری اسلامی در حمایت خود از فلسطین بسیار جدی است و تبلور آن را علاوه بر نامگذاری، در شعار ملت ایران نیز دید: امروز ایران فردا فلسطین.
2- وحدت جهان اسلام: بیتردید روز جهانی قدس موجب وحدت جهان اسلام در حمایت گسترده از فلسطین بود. فلسطین که روزی یک مسئله عربی بود پس از انقلاب اسلامی به محور وحدت جهان اسلام مبدل گشت. مقایسه قطعنامهها و بیانیههای صادره و اجلاسهای برگزار شده گویای تفاوت بارز این نکته است.
3- فلسطین درصدر مسائل جهانی: با اعلام روز جهانی قدس مسئله فلسطین دیگر از درون جهان اسلام نیز پا فراتر نهاد و به کانون تحولات جهانی مبدل گشت، به گونهای که در کنفرانس دوربان در-آفریقای جنوبی- صهیونیسم را مترادف «آپارتاید» نامیدند و تظاهرات 500 هزار نفری در قلب اروپا -چون لندن- که رادیو دولتی انگلیس هم به آن اعتراف کرد.
4- شکلگیری انتفاضه: بیتردید انتفاضه ملت فلسطین محصول روز جهانی قدس است. این قیام دو ویژگی برجسته داشت: «اسلامی و مردمی» و انتفاضه خود دارای پیامدهای زیادی بود:
1) افزایش همگرایی و وحدت میان جهان اسلام.
2) جهانی کردن همدردی با مردم فلسطین و نفرت از اسرائیل (ارائه طرح محاکمه آریل شارون نخستوزیر سابق رژیم صهیونیستی به عنوان جنایتکار جنگی نمونهای از این مسئله است).
3) گسترش ناامنی در داخل اسرائیل و انتقال سرمایهها به خارج از اسرائیل.
4) افزایش مهاجرت و فرار مغزها از اسرائیل به سایر نقاط جهان.
5) گسترش نارضایتی عمومی در میان مردم اسرائیل.
6) ایجاد امید در میان مردم فلسطین نسبت به آینده بهتر.
7) تأثیر در کاهش منازعات و اختلاف نظرها میان گروههای جهادی و شکلگیری نوعی اجماع در مبارزه با اسرائیل در سایه انتفاضه برای نخستین بار بود که پس از گذشتن بیش از چهل سال از اشغال فلسطین و موجودیت رژیم صهیونیستی، فلسطینیها در موضع هجوم و اسرائیلیها در موضع دفاع قرار میگرفتند.
پی نوشت:
1ـ کیالی، دکتر عبدالوهاب، تاریخ نوین فلسطین، ترجمه محمدجواهر کلام، ص ??
2- عبد الوهاب المسیری، صهیونیسم ،ترجمه لواء رودباری، ص 7
3-حمید احمدی، ریشه های بحران در خاورمیانه، ص 3
4- روژه گارودی، پرونده اسرائیل و صهیونیسم سیاسی، ترجمه نسرین حکمی، ص 5
5- یوری ایوانف، صهیونیسم، ترجمه ابراهیم یونسی، ص 74 - 71
لیست کل یادداشت های این وبلاگ